وقتی جیمینی تصمیم میگیره یونگیه غرق در خوابو ساندویچ کنه😭💔....
ووویییییییییییییی خادااااااااا میخوام گازشون بگیرمممممم
😭😭😭😭
کایوتاااااااااااااا
حسه شمام همینه؟؟ خوردنشوووووننننن؟؟
وقتی جیمینی تصمیم میگیره یونگیه غرق در خوابو ساندویچ کنه😭💔....
ووویییییییییییییی خادااااااااا میخوام گازشون بگیرمممممم
😭😭😭😭
کایوتاااااااااااااا
حسه شمام همینه؟؟ خوردنشوووووننننن؟؟
خدایا 😂
ببین جا بقالی مش اثهاغ اینا میدن نذری ازین تسبیحا یه سر برو روتو زمین نمیندازن 😂
نه اخه دوتا بچه دوقلو دارن هستیی بعدن عکسشونو میفرستم برات
هستی مررگنننن اینقدر خوردنین که نگو💞😭
ولی خوشم نمیاد شب جایی بخوابم
الان به نت یکی دیگه وصلم همشم قطع میشه😂
وااای گاااد هستی اصلا یه چیزینا دلم میخواد دماغ و چونه و لپشونو گاز بگیرم😂😂💔
لنتیا یه لحظه حواسم پرت گوشی میشه چهار دست و پا میان سرشونو میزارن رو پاهام ناز میکنن😭
یکیش پسره یکیش دختره
هستییی اصن دلم درد میگیره بسکه خوردنین😭💔
اره فردا هم باش تا من حوصلم سر نره💞🥺
هستی اینم بگم بیشتر ضعف کنی😂
الان یکیشو بغل کردم سرشو گذاشته رو شونم دستشم محکم دور دستمه اصن یه حالیه ها هی میخواد بخوابه🥺💞
لنتی پسره خیلی ناز میکنه برام خادااا😭
من بچه دوست ندارم ولی این دوتا اصلا یه جور دیگن برام
اره دیگه اسمشونم آراز و دنیز 😍
مرسی 🥺💞
😂😂😂
وااای دقیقا ، بچه های رو مخو که دلم میخواد بکشم ، اما اینا خیلی کیوتن، هستی پسره تو بغلم خوابش برده بود 🥺😭💔منم ذووووق🥺💜 ولی یه ساعت بعد بیدار شد😐
مامانش میگه این چرتش بود دیگه نمیخوابه😐😕
الان بیداری؟
پروفت رو عشق است اصن💞💞😍🔥🔥
هستی نامرد نبودی حوصلم سر رفته بود دختر عمم داشت با دوستش حرف میزد رفتم جاش با دوستش حرف زدم سره کارش گذاشتم😂😂
#سارا-دیوانه
3 خوابیدن فک کنم ، نمیدونم من 3 خوابم برد😂😐
اره منم تا 3 یا 4 بیدارم فیک میخونم ولی دیشب حوصله فیک خوندن و نداشتم
باشه🤧💜
هستی برنامه های بی تی اس رو تا کجا دیدی؟ من خیلی مونده تازه بان رو هنوز شروع نکردم😭
😂😂😂😂وااای هستی😂میگی اگه راهم بدن😂😂کاش منم راه بدن😕😐🚬
چرا اینطوری شدیم😐😭
منم هر دو روزی شاید بتونم دوتا قسمت ران رو ببینم😕💔
هوم هنوزم همونم ولی بیخی :)
😻😻😻😻😻😻😻😻 عاپابزرگ مهلفون خودمیییییییییی😻😻😻😻😻😻😻😻😻😻😻
همینگونه چون من عضوم گفتم اگ عضوی بیام کانالتو بوبینممم *-----------*
هستی سلام.خوبی؟
خیلی وقت بود بهت سر نزده بودم.
دلمم واست تنگ شده بود
صبح ک پنج در پنجم رسید یادت افتادم 😂 😂 😂 😂
عرررر واقعنی دلت تنگ شده بود عاپا بزرگ 💔💔💔😭😭😭😭😭😭😭😭😭؟
من شدم پرویز جوجه ننه شهلا 🐣🐣🐣👼👼👼👼👼👼👼👼
ااااا عامدم بوستت کنم عاپاا بزرگگگ 💋💋💋💋💋💋
اره واقعن تپلویم قدم ۱۵۶ چش رنگی سفید چ جوجه ایم عوققق چقد عنمم 😭😭😭😭😭😭💔
عزیزممممم
اره منم همینطور خوشحالم درکم میکنی ...
گرفتمت آخخخخ آروم تر لهم کردی ...
😭😭😭😭😭😭💜💜💜💜💜💜💜💜😘😘
چرا هست محکم اومدی بغلم خو 😊
من چلوندنیم از کجا فهمیدی ؟
همه بهم میگن کوچولو و بغلیم ...😢😢
😭اوکی هر جور دوست داری بغلم کن ...
کوچولو میگن بهم ...😭😭😭😭😭
اممم قدم ۱۶۲ وزنم ۴۶یا ۴۸ این کوچولوعه !!!
اممممم چ بغلی خفه شدم 💗💗فقد قبل بغلم ذوق مرگ نشی 😒😙
😭😭😭اوهوم عررررر
هستی ! ایهی ایهی دلمو شیکوندی 💔
خودت چندی مگه ؟
هستی جون اینکه باهات حرف میزنم حس خوبی بهم میده
ازت خوشم میاد .💗💗💕💛
یااااااااااااااااا من ک ت بغلی ترو جیگر ترم ://///
قدم 156 پوستم سفید چشام رنگی اکوری پکور
عاپا بزرگمممممممممممم خوبی چخبرااااااااااااااااااااا ؟
عرررررررررررررررررررررررررررر عاپا بزرگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
عاپا بزرگ نوت داره مزدوج میشه اچکال نداره ؟ *---* ی پست خصوصی میذارم بیا بخون
*** *** ****** *** ***
عرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر ننهههههههههههههههههههه😍😭😭
+منم تورو فالو نکرده بودم عن خانوم... :|
+قالبتو چقد دوووست*-*😂
عرهههه😭😭😭
چی مهم نبود؟ 😂 من خعلی گشادم حتمن از رو گشادی فالوت نکردم😂😂
شهولی😐؟
بعله نمد من. خوشم اومد ازش😂
هوم دارم نفس میکشم بخل محکم از مای استایل..❤
اوه چه بزرگتری ازم تو بخل گم نشم یه وخت ...
خدانکنه لاولیییم 💛
نگو خجالتم میدی توام خوبی واقعا به دل میشینی
پریااا به من حسودی کردی الان خو توام بخلی هستی بااون چشات و لپات گوگولی
اوهوم توام مثل پریسا حس ششم داری ؟
۷سانت گلم :)
مرسیییی عزیزممم💛
پریااا بیا عاپا بزرگت ازت دفاع نمود ببین و لذت ببر...
😂😂😂چشم هستی سنسه
عاااااااو
سیکس پکاتو بریز بیرون منم فیض ببرم خو😂
یاااااااا
من
لقمه
نیستم :(
عیح
اصن کیوت نیستم ک
دیوونه😂😂
عایگووو
دلم برات یذره شده بود ک
من چرا انقده دوست میدارم :(؟
فاعکککک
پروفت کوکه😂😂زودتر بندازش بیرون
اصن پرتابش کن رو ب بیرون
سنسه ینی استاد یا معلم
جدی میگی^^؟
هستولی؟عایگوووو
بهت بگم هستولی؟
خعلی نازه اخه*^*
هستولی
میووووو
معلومه ک نیستمT^T
اممم بهت میگم هستی ککک
نه میگم جذاب تودل برو :)
اخییی نگرانشم کمرش سالمه ک نه؟ککک
بوسش کنم کشش میادش ؟
بوسسسس
جذاب تو دل برو :)
خب خوبه بزار ادامه بده فن بی تی او زیاد کنه ککک
واییی نهههههههههههههههههههههههههه اکسیژن مصنوعی بدم ؟!!!!
سرشو روی سینه هستی میزاره صدای ضعیف قلبشو میشنوه پس سرشو بلند میکنه و لباشو روی لباش میزاره و بهش تنفس میده و اشکی از گوشه چشمش به پایین سر میخورد .... :) ادامه دارد ...
جذاب تو دل برو :)
اری اری ادامه بده کککک
😂😂😂هی
استاد درس
شایدم ورزش
عوح عوح
یه استاد جاذاب سیکس پک دار
واااااااااااااوووو
نخورمت یوهو😂😂
هی منحرف
اون افکارتو جمع کن باشه؟
من خیلی خجالتیم
و حتی فکر کردن ب این جور چیزام باعث میشن ک صورتمو تو دستام مخفی کنم
😂😂چی داری میگی دیوونه؟
😂😂اوهوم
هی
فقط یکمی
اوپای جیمین واریم دیگه :)
عجب ._.
پشمام ریخ
اصن برگ هایم را ب باد خزان میسپارم ._.
بگو عاشقم شدی بلااااااااااااااااا
بگوووووووووو
😎😂
نه اگه بچه خوبی باشی شاید هرشب
میای دراما بسازیم جداب تو دل برو ؟
ادرس وب ننمو ندارم ک.:/
مرسی دوستم برام درستش کرده ....
جذاب تو دل برو قراره بهش عادت کنی همیشه میخام بهت بگمش اینو
بیا یه نظر بده ...
حالا بدون تو ام هستی ک بزن قدش
😂😂کثافتتتتتتتتت منظورم اون نیسسسسسسسسسسسسسسس
عجبا میگه منکه صدها بار گفتم عاشقتم😂😂🔪
عاپابزرگگگگگگگگگگگگگگگگگ باید منو بیشتر از مائده بدوستیییییییییییییییییییییییییییییی :((
اااا من یکی یدونم عررررررررر جرررررررررررر واییییییییییی ذوقق
راستی عاپابزرگی .. ؟
درحالیکه به هستی تنفس میدهد او به هوش می اید و رویش را ان طرف میکند مائده کمی از او فاصله میگیرد و میپرسد : حالت خوبه هستی ؟ چیشدی یهو !
هستی :چیزی نیس اه خوبم ...صبر کن ببینم تو چرا روی من خم شدی !!چیکارم کردی ؟!😱
مائده: اوهو پیاده شو با هم بریم :/ بی هوش شده بودی بهت اکسیژن دادم مشکلیه ؟
ادامه دارد...
اتفاقا میخام یه فیکو شروع کنم ...
جدا خوب مینویسم ؟
اگه دوست داری همکاری کن ...
اوره جدی جذاب تو دل برو ...
مرسی لاولیم 💛❤
باش پس من مینویسم...
هستی :امم اونوقت چطوری ؟🤔ودستشو به موهاش میکشه ...
مائده :اینطوری جذاب.. و لباشو روی لبای هستی میزاره و بوسه کوتاهی بهشون میزنه ..و ازش فاصله میگیره و پوزخندی میزنه و ابرو بالامیندازه ..
هستی:یاااا گمشو دور شو ازم منحرف لنتیییو با دستاش اونو هل میده ..
مائده :چته تو یه بوسه بود دیگه نگو فرست کیست بوده !
هستی: به توچه ها به تو چه لنتییییییی
مائده :برو بابا یادم باشه مردیم نیام سراغت بای بی جنبه قدر نشناس ...
و از روش بلند میشه و به سرعت به سمت درب خروجی میره ...
هستی :وایساااا من ام من منظوری ندا.....
ک در بسته میشه و حرفش نصفه می مونه ..
بلند میشه و خودشو رو کاناپه میندازه و به فکر فرو میره
مائده: لعنت چرا اونکارو کردم اخه
اما اگه نمیکردم میمرد 😔
هووف اخه چطور بهش بگم دوسش دارم وقتی الان کاری کردم ک ازم متنفر بشه و همینطور ک کلاه هودیشو جلو تر میکشه به سنگ زیر پاش لگد میزنه و وارد کوچه خلوتو باریک و تاریک وسرد خونش میشه ....
.....
ادامه دارد...
عزیزممییی تو جذاب تودلبرو
جدا عالیم ینی اولین بارمه ...؟
اوکی همین کارو بکن باحاله فقط به خودمم بدش اوکی .
خواهش میشه عزیزم
میرم کیف میده من هیجان دوست 😍😍
تا چند بیداری ؟
ادامه بدم ...
اوکی بریم ادمه ...
از توی کوچه خیسو نمناک میگذره تا به تهش ک خونه نه چندان بزگش قرار داره برسه ...
کلیدشو درمیاره و میخاد ک درو باز کنه ک ناگهان دستمالی جلوی بینیش قرار میگیره و دستی محکم دهنشو میگیره ...
کلاه هودیشو چنگ میزنه و کنار گوشش میگه صدات درنیاد سکسی گرل ...
و یکی از اون دونفر درو باز میکنه و اونو داخل میبرن ...
هستی : چشاشو باز میکنه صورتش عرق کرده وخواب بدی رو دیده نفس نفس میزنه ..
بلند میشه به سمت آشپزخونه میره یه لیوان اب میخوره و با خودش میگه چ بد کردم باهاش زیادی تند بود رفتارم باید برم ازش عذر خواهی کنم ...
لیوانو روی بوفه میزاره و به سمت اتاقش حرکت میکنه ... ک چشمش به موبایل مائده میوفته ک روی پلرکت قهوهای رنگ خونش کنار کاناپه افتاده ...
برش میداره همینطور ک سمت اتاق میره روشنش میکنه و عکس خودشو روی لوک اسکرین گوشیش میبینه ک روش نوشته مای لاو...
حاضر میشه طبق ادرسی ک از قبل یادشه به راه میوفته سوار اسانسور میشه و طبقه ۲_رو میزنه داتل پارکینگ میشه ساکت وتاریک به سمت ماشینش میره وسوارش میشه وبه سرعت میرونه ...
جلوی کوچشون میرسه یه عده رو اون اخر میبینه ک دارن یکیو به زور می برن ...
اروم با سرعت کم ماشینو یه کنار پارک میکنه و خودش وارد کوچه تاریک وسرد ونمناک میشه به انتهاش میرسه همون خونس ...
مائده: ترس تموم وجودشو فرا گرفته قلبش خیلی تند میزنه رنگش مریده لباش سفید شدن و دستاشو بدنش میلرزند و اشک میریزه ...
اونا اونو به صندلیه اشپزخونش بستن و دارن خونشو تخیله می کنن یکیشون روبروشه و مدام بهش زل میزنه ...
نزدیک تر میاد و تو صورتش خم میشه اشکاشو بوس میکنه و انگشتشو نوازش وار روی گونه سردش میکشه ...سرشو نزدیک گوشش میبره و میگه اروم باش دختر خوشکل من نمیزارم کاریت داشته باشن ...
و لاله گوششو مک ارومی میزنه و ازش فاصله میگیره ...
نه تنها ترسش کم نشده بلکه بیشتر از قبل داره اشک میریزه و نگران خودشه ...
هستی :درست روبروی درب قرار میگیره و دستشو سمت زنگ درب میبره ک ...
من تا ۴ بیدارم اگه پایه ای ادامه بدیم تا اخرش ...
اوکی بزن بریم من ۱۵ درصد دارم ولی میزنم بهشارژ...
😂😂😂😂
ادامه ...
ک یهو صدای ماشینش میاد و بلند اژیر میزنه به سرعت بهسمتش میره و میبینه ک ینفر روی ماشینش براش یادداشت گذاشته و شیشه سمت راننده رو خورد کرده
صندلیه چرمیه مشکیه ماشینش پره از خورده شیشه و خون ...
مائده :با صدای آژیر ماشین میترسه واونی ک بهش زل زده بود از پنجره بیرونو نگاه میکنه و به بقیه میگه ک سریعتر جمع کنن ک باید برن انگار خبراییه !
مائده :با ترس به حرکاتشون خیره شده و اشک میریزه گونه هاش از شوری اشکاش میسوزه وچشاش تار میبینه ...
اون مرد جوان بازم میاد سراغش دستاشو باز میکنه و از صندلی بلندش میکنه بغلش میکنه و میگه ک متاسفه مجبور بوده ... و دوباره میاد سراغش و ازش خوشش اومده ..
بوسهای روی گردنش میزاره و مائده بلند تر گریه میکنه و هق میزنه ...
صورتشو عقب میاره و اشکاشو پاک میکنه و میگه مراقبش هست و میره سمت پله ها دوستاش میرسن و باهم خارج میشن ...
هسنی: نامه رو از روی برف پاکن شیشه ماشینش بر میداره اما قبل اینکه بازش کنه اون چند نفرو میبینه ک از خونه مائده خارج شدن و نقاب جوکر دارن ..
پس پشت ماشینش قایم میشه و با رفتنشون با سرعت میدوه سمت خونه هرچی در میزنه کسی باز نمیکنه ...
مائده : از شدت ترس سرش داره گیج میره تعادل چندانی نداره به سمت سرویس بهداشتی خونش میره ک صورتشو بشوره ...
ولی توی راهرو زمین میخوره و سرش به شدت به سرامیک راهروش میخوره و بی هوش میشه ...
هستی :با پلیس و اتش نشانی تماس میگیره ...
وارد خونه شدن کل خونه خالی از اسبابه و ...و وایی دوستش اونجا کف سرامیک افتاده و از پیشونیش خون نسبتا زیادی ریخته روی سرامیک ...گیج و اروم سمتش میره کنارش دوزانو میزنه هم زمان اورژانس میرسه و کادر درمان میان بالای سرش
دستشو میگیره و اشکش جاری میشه ازش خواهش میکنه ک طاقت بیاره ...
اونو با برانکارد به امبولانس منتقل میکنن و هستی هم سوار میشه و نگاهی به خونه میندازه مامورین پلیس مشغول تجسی هستن ...
مائده :چشاشو نیمه باز میکنه نور زیادی به چشمش میخوره و دوباره اونارو میبنده ...
دوباره چشاشو اروم باز میکنه وپلک میزنه ...
دوستشو سمت راست تخت میبینه ک خوابش برده ودستشو گرفته ...
با تکون کمی ک میخوره اون بیدار میشه و با ذوق بهش خیره میشه و پرستارو خبر میکنه ...
پرستار وارد میشه و دستگاهو نگاه میکنه و وصعیتشو انالیز میکنه و میگه امم نگران نباشید حالشون خوبه سرمشون تمو شد میتونن مرخص بشن و از اتاق خارج میشه ...
اون پسر جوان بعد رسوندن دوستاش به پاتوقشون به سمت خونه دختر حرکت میکنه ک با دیدن ماشین پلیس و اتش نشانی میترسه و دودله ک بره جلو یا نه
اما چون اون دخترو میخاد وازش خوشش اومده به سمت مامور ملیس میره و میپرسه قضیه چیه
مامور:چیزی نیس اقا سرقت صورت گرفته و صاحب خونه رو مسدوم کردن وایشون الان تو بیمارستان هستن لطفا برید عقب برید عقب شلوغ نکنید متفرق بشید..
پسر جوان : چی ؟ اما ما ک کاریش نکردیم خودم یادمه اخرین نفر اومدم بیرون
ترسون و غمگین سمت ماشینش میره ...ک
مرسیو
ادامه ...
ک یه ماشین کرولای مشکی ک شیشه رانندش خورد شده اونجاست ...
ماشینو دید میزنه و یه کاغد سمت درب ماشین روی اسفالت مشکی خیس میبینه
اونو بر میداره و بازش میکنه ...
هی هستی
بهتره سرت به کار خودت باشه
فضولی کنی میدم ترتیبتو بدن
اینم هدیه من برای تو ک دفه بعد سرت تو کاره خودت باشه بیبی هات کنجکاو ...
خب براش مهم نبود ک هستی کیه واون طرف مقابل ..
پس نامه رو همونجا ولش کردو گداشت توی اب بارون خیس بشه ماشینو سوارشد و به سختی روشنش کردو سمت پاتوقشون رفت وبا دوستش تماس گرفت ک ماشینشو براش بیاره ..
هستی:دکمه های لباسشو باز میکنه و لباسشو میده عقب واز تنش درمیاره و لباس هایی ک براش اورده رو تنش میکنه ...
و بهش میگه بابت رفتارش متاسفه اون باید ممنونش باشه ک کمکش کرده زنده بمونه ..
مائده : میخاد بلند بشه ک سرش گیج میره هستی اونو نگه میداره و کمکش میکنه ک راه بره و مائده میگه ک نیاز به عذر خواهی نیس چون رفتار خودش اشتباه بوده و درضمن اون الان نجاتش داده پس بی حساب شدن .
ودستشو روی بخیه پیشونیش ک خیلی میسوزه فشار میده ک با واکنش هستی روبه رو میشه...
هستی:هی چیکار میکنی بهش دست نزن
نه نه دستتو بردار مائده جون بدترش میکنی ...
مائده دلش برای اون جملش و حساسیتی ک هستی روش داره غنج میره و دستشو برمیداره و میگه ممنون هستی خودم میتونم راه برم ..تو برو خونه دیروقته ببخشید مجبور ش...
هستی : نه این چه حرفیه من کمکت میکنم بری خونه تا اونجا راه زیادیه واین موقع شب برات خطرناکه ...
مائده :ببخشید ولی میخام تنها باشم هس
هستی : ببخشید هی میپرم وسطه حرفت ولی من اونیتم پس رو حرفم حرف نزن بیا بریم اوکی ؟
مائده : امم باش ....
خونه مایده ساعت ۳:۱۴دقیقه بامداد:
مائده روی تختش به خواب رفته وهستی کنارش نشسته و موهاشو نوازش میکنه و بوی شامپوی رزش رو استشمام میکنه ...
کنار ش روی عسلیه اتاقش یه ظرف سوپه خالیه ک هستی برای مائده درست کرده بود ...
وقتی مطمئن میشه ک خواب رفته بوسه ای روی پیشونیش میزنه و موهاشو مرتب میکنه ...بلند میشه و پتوی اونو تا زیر گردنش بالا میکشه و به قیافه کیوتش موقع خواب زل میزنه برای لحظهای به لباش خیره میشه و افکارشو سرزنش میکنه وچراق اتاقو خاموش میکنه دستگیره درو میگیره و به ارومی درو میبنده ک صداش اونو بیدار نکنه ...
روی کاناپهی اون لم میده و به دیوار خالی از تلوزیون نگاه میکنه .و باخودش فکر میکنه شاید بهتر باشه برای چند روزی اونو به خونش دعوت کنه ..
غرق فکر بود ک صدای ظرف از آشپزخونه خالی اومد
ترسیده بود همه جا تاریک بود و اون بیدار بود بلند میشه میره تو اشپز خونه دستشو سمت کلید برق میبره و اونو روشن میکنه و ...هیععع...
هستی:/
میخوام یه اعترافی کنم ://
اومدم وبت خواستم یه چی بگم بعد با این فیکا روبه رو شدم
کار بدیه ولی خوب گفتم بخونم ببینم فیکه چیه ببخشید :((
چه خوبه بهش بگو بقیشم بگه😂💞
شرمنده هستی 😔دیشب نت نداشتم
جذاب تو دل برو امروز ادامه بدم ؟
سلام اومدم
ادامه :
هیعع!
دستشو جلوی دنش میگیره وبا شک به روبه روش زل میزنه ...
+براش سوپ درست کردی ؟
+اممم ،و با صدای نسبتا بلندی میگه دستپختشو دوست داشتی مائده !!
هستی :ت تو چطور اومدی داخل ؟!
+بیخیال هستی ؛به هستی میشه ومیگه ،مگه من بهت نگفتم ک سرت تو کار خودت باشه هومم؟نگفتم فضولی نکنی!!
هستی:چ چی میگی تو ؟اون دوستمه ؛ندیدی حالشو !!
+ نه دیگه تو اون نامه رو جدی نگرفتی پس عواقبش با خودت هستی خانوم :/
هستی :من من اون نامرو نخوندمش امیر حسین ...
مائده :هستی!!
امم من یه صدایی شنی...
وایییی ت تو اینجا ،هستی !
هستی :باور کن خودش اومده مائده !
مائده:امیرحین تو به چه حقی اومدی اینجا ؟مگه من بهت نگفتم ک دیگه نزدیکم نبینمت ؟؟!
امیرحسین :مائده تو داری زیادی تند میری ؛اشارهای به هستی میکنه و میگه :مگه من با این چ فرقی دارم برات ؟اها حتما اون برات سوپ درست میکنه و نوازشت میکنه دوسش داری ؟ خب خب منم میخام ک نوازشت کنم مگه تو می...
ومائده کشیده ای به صورتش میزنه و فریاد میزنه ک از خونش بره بیرونه و گریه کنان به طرف اتاقش میدوه و درو رو اون دوتا قفل میکنه ،به در تکیه میده و میشینه روی زمین زانو هاشو بغل میکنه و اشک میریزه خاطرات دوران دانشجوییش براش زنده میشه
دوسال و نه ماه قبل دوشنبه آوریل ۲۰۱۸ دانشگاه هامبورگ المان ...
مائده :وایی هستی تو خیلی کیوتی ؛نه اصلا میدنی تو خیلی جذابو تو دل برویی 😍😍
هستی :بس کن مائده همه شنیدن :)😊
مائده :اوه خجالتیم ک هستی تو ...
همینطور ک از دانشگاه به سمت خوابگاهشون میرفتن باهم صحبت میکردن ...
سه شنبه اوریل ۲۰۱۸ دانشگاه هامبورگ آلمان ...
استاد :خب دانشجوهای عزیزم برای تکمیل پروژتون من میخام شما رو گروه بندی کنم
پسرم شما بیا لیستی ک از قبل آماده کردمو بخونش ..
دانشجویان :اوه استاد ینی خودمون نمیتونیم انتخاب کنیم !!:(
استاد :ساکت ساکت باشید لطفا ؛شما نمیتونید خودتون انتخاب کنید چ ون من با توجه به شناختی ک از تواناییه هر کدومتون داشتم گروه بندی کردم و امکان عوض کردن هم گروهیتونم وجود نداره ؛بخون پسرم ...
پسر دانشجو : سارا و مارک
جسیکا و لوئیس
توماس و الینا
جکسون و دنی
مائده و امیرحسین
ماریا و جان
جنی و لیسا
ته مین و بیلی
هستی و هوسوک
و....
از اون روز کوفتی بود ک با امیرحسین رودرو شده بودن و بعد تکمیل پروژه بهش ابراز علاقه کرده بود و لی مائده اونو رد کرد چون گرایشش یه چیز دیگه بود ولی امیرحسین بود ک دست بردار نبود و از همون موقع تا الان سعی کرده دوستاشو ازش دور کنه ک تنها ک شد مجبور بشه بره با اون ولی با این کارش باعث شده مائده بیشتر ازش متفر بشه و حتی الان بیشتر از قبل چون هستی علاوه بر اینکه تنها دوستیه ک براش مونده کسیه ک اون بهش علاقه داره ...
یکشنبه سمپتامبر ۲۰۲۰ کره جنوبی خونه مائده ....
سرشو رو زانوهاش میزاره و بلند بلند هق میزنه ..
هستی و امیرحسین ک تا الان داشتن با هم بحث میکردن ؛به طرف پله ها میرن و پشت در اتاق مائده می ایستن بهم نگاهی میندازن و امیرحسین با شرمندگی سرشو پایین میندازه پس هستی در میزنه و اونو صدا میزنه :مائده !!مائده دختر دور باز کن منم هستی ...
مائده : با صدایی نسبتا گرفته میگه او هق اون ر رفتهههق
هستی :به امیرحسین اشاره میکنه پایین منتظر بمونه و میگه امم اره اون اینجا نیست درو باز کن عزیزم ...
مائده :بلند میشه درو باز میکنه و میپره تو بغل هستی و بلند بلند به گریه کردنش ادامه میده
امیرحسین صداشو میشنوه و از اونجایی ک طاقت دیدن ناراحتی و اشکشو نداره و این خودش بود ک باعثشه پس خونشو ترک میکنه و به فرودگاه میره ...
هستی : مایده رو محکم تو بغلش گرفته و پشتش دست میکشه و میگه :هیییش اروم باش عزیزم اروم باش همه چی تموم شد
مائده جونم گریه نکن قشنگم باشه !
و موهاشو بوسه میزنه ...
مائده :هستی کنارم هق می مینونی م من میترسم 😢
هستی : البته ک میمونم عزیزم حالا برو دستو روتو بشور بیا اوکی ؟
وبا شستش اشکاشو پاک میکنه ...
مائده صورتشو میشوره و به اتاق بر میگرده ...
هستی :بیا اینجا ببینم دختر لوس ...
مائده کنار هستی روی تخت میشینه و هستی بهش میگه ک برای چند روزی یا شاید چند ماهی بیاد خونه اون بمونه تا وقتی ک بتونه وسایلشو دوباره بخره و شر امیرحسین کم بشه ..
مائده هم با در خواستش موافقت میکنه و سرشو رو پا های هستی میزاره و به خواب میره
هستی تا زمانیکه هق هق هاش توی خواب تموم بشه و خوابش عمیق کنارش بود و با خودش به این فکر میکرد ک چقدر این دختر بهش وابسته شده و یاد اون عکس بگراند موبایلش افتاد و شت یادش اومد ک ماشینشو موقع برگشت از بیمارستان سر کوچه ندیده
پس مایده رو روی تخت میخوابونه و پتوشو درست میکنه و اهسته از اتاق خارج میشه و بعد اینکه درو بست با سرعت میگ میگ به طبقه پایین میره و تازه رد کفشای گلی امیرحسینو روی سرامیک میبینه و به طرف درب خروجی میره ...درو باز میکنه کوچه از همیشه تاریک تره اما خب چاره ای نداره ماشین گرون قیمتش ک کادوی تولدش بوده الان اون بیرونه و حتی شیشه اش خورد شده پس یه نگاهی به سمت راستش میندازه و با احتیاط و ترسی ک قلبشو روی هزار میزنه وتاریکی ک حتی جلوی پاشو به خاطر ساختمونای بلند دو طرف کوچه ک مهتاب اصلا عبوری به این کوچه نداره نمیونه ببینه !
و وقتی میرسه سر کوچه عین یه مجسمه خشکش میزنه چون وای ماشینش نیییییس !!!!
پس پوکر و با لبایی اویزون و اخمی نسبتا غلیظ ک بیشتر کیوتش کرده دوطرف بافتشو محکم به خودش میپیچه و دستاشو میزنه زیر بغلش و محکم و با صدا به سمت خونه بر میگرده ....
و خب تر جیحا باید کنار مایده باشه ک اگه حالش بد شد کنارش باشه
نفس عمیق نفس عمیق و بی صدا لب میزنه فااااک دختره بی عقل خلو چل و رنگش عین گوجه میشه و ادامه میده لنتی حواس پرت فاکی خاک تو سرت کنن احمق ماشینو ول میکنن برن اخه ... جدا گوه تو این شانس کیریییم !
و همینطور ک نق میزنه از پله ها بالا میره و تا وقتی ادامه میده ک رنگش عین بادمجون بنفش میشه و سپس هووووف و تمام درو باز میکنه و وارد اتاق میشه
هستی :امم الان برم کنارش رو تخت ضایع نیس ؟
اخه کدن هر دوتون دخترینا!!!
پس اهسته پاشو روی تشک میزاره ک صدای غییییع میده و ضربه ای به پیشونیش میزنه و ادامه میده تا ب اون سمت تخت برسه
غییییع
غیییع ؟؟
غیییییییییع
غیع
اوف بلاخره رسید
اروم زیر پتو میخزه و جوری قلبش تند میزنه انگار بمب خنثی میکرده
یه نگاه به مائده میندازه ک غرق خوابه پس پشت بهش میچرخه ک غیییع ؟
هستی : ای کوفت توام خفه شو تا به فاکت ندادم لنتییی داغون :/😠
بعد چند دقیقه سکوت به خواب میره
دوشنبه سمپتامبر ۲۰۲۰ خونه مائده
هستی چشاشو باز میکنه و دوباره میبنده تا کمی بیشتر بخوابه ک با سرعت نور دوباره چشاش باز میشه
هن ؟ اینجا چ خبره !!هوی مائده چیکارم کردی تو ؟هوی با تواما !!نخیر بیدار بشو نیستا
ایییهع ایییع برو اون عییع ور اه چ سنگینم هست
درواقع الان مائده پای چپشو روی رون چپ اون انداخته و با دستاش اونو بعل گرفته و لباش دقیقا ۳ میلی متری لبای اونه :/😒😒
بعد یه عملیات طاقت فرسا ک نتیجش بیدار شدن مائده بود تونیت از اون جدابشه و....
اره خوبه سلام میرسونن 😂😂😂
نه لاولی من برای تو هر کاری میکنم اونییییی
مرسیوووووووفاببوبتلتهپامباطانپتکزوزوزوانکنیالنهجکلوب😍😍😍
ممنونم 😍😍😍😍❤❤❤❤❤
واقعا ؟
اره جررر خوردی چطور حرص میخوردی !!!!
باشه لاولیم میشه بیشتر بمونی ؟
سلااااااام
اوره هوسوک با خط فک تیزو برندش 😍😍😍😍😍
عتنهجهکلتبتبدفمجبتقلق❤❤❤❤
واو ممنونم لاولی بریم ادامه بعدا بقیه کامنتتو جواب میدم 😊
و ...
با چشایی عصبانی و دست به سینه روی تخت چهار زانو به قیافه خنده دار مائده با مو های ویز ویزی و چشای خمار و پف کرده و بینی نسبتا کیوت قرمز
و لبای نیمه باز و دندونای خرگوشی جذاب و لباسش ک تا بالای نافش یه وری بالا رفته و پاچه شلوارش تا زیر زانوش 😂😂
هوی خانوم خانوما دوباره بیهوش نشو !...
یاااااا جواب منو بده هورنیه عوضی 😠
مائده : هااممممم چته تو بزار بخوابم عهههه
هستی : ببخشید مزاحم خواب نازتون شدم بانو بنده مرخص میشوم بانوی من واز روی تخت پایین میاد و به سمت آشپز خونه میره لیوانی برمیداره و اب میخوره و یه فکری به سرش میزنه پس با یه لیوان اب اهسته به اتاق بر میگرده و در میزنه
بانوی من ملکه ی خواب بیدارید
مائده : گمشو ای خداااااااااا و سرشو در بالشت قایم میکنه ..
هستی : چ گستاخ پس شما سزاوار تنبیه هستید
و به سرعت درو باز میکنه و ابو روی صورت مائده ای ک گیج از حرفش سرشو از زیر بالشت بیرون اورده بود خالی میکنه
خودش زمین را جررررر میدهد بس ک روی ان میخندد
زمین : 😒😒خدا عقلت بده نوچ نوچ اینا چی بشن خدا میدونه 😒😒
مائده :ها ها هام هاپ هوپ هو هو ی یخ زدمممممممممممممممم
هستیییییییییییییییییی!!!!!!!!!!
هستی : اوه اوه قیافشو بانوی من مرا عوف کنید :(
😂😂😂😂
مائده : هستی ندیمه ی گستاخ صبر کن اومدم ....
هستی : خب فرصت حرف زدن پیدا نمیکنه چون مائده روی شکمش میشینه و تا میتونه اونو قلقلک میده
هستی : وا وا وااییی وا واییی ب بسه ههههه بسه هههههه خدااا ب بسهههه
ههههه ههه ههه ههه جیشم گرفت بس هه هه هههه هههههههههه هههههه
واییی نکن هه هههههه الان میریزه ههههههه هههههه ولم کن ...
مائده : هییم بسته پاشو برو دوست ندارم اتاقمو به گند بکشی
هستی : اه اههه ههه ههه اوع رفتم رفتم و به سرعت به دستشویی اتاقش حمله ور میشه ...
مائده : همینطور ک با حوله سرشو خشک میکنه سمت دستشویی اتاقش میره و در میزنه ؛ هستی !!،هستی ؟😂😂
هستی !!،نیستی یا هستی ؟😂😂😂
هستی :هستم هستن هستید هستش درد توام هی هستی نیستی هستند هستوند😒😒
مائده : بیا صبحانتو بخور منم برم حاضر شمو وسایلمو جمع کنم :/
هستی اوکی برو اومدم ...
مائده از طبقه پایین فریاد میزنه هستیییی!! و هستی از بالای نرده میگه نه نیستم چته تو ؟؟؟
مائده :اینا اینا ماله کیه ؟
هستی :کدوما حتما ماله منه الان میام پایین ....
مائده : د اخه تو از کی تا حالا کاپشن سایز اور مردونه با عطر مردونه اممم میپوشی !!!
و یه کیف پوله مردونه با خودت حمل میکنی !!!
هستی : یه دقه خفه شو الن میام ببینم چی میگی تو ....
مائده : هییم پس خفه شم اوکی و به سمت اشپز خونه میره و صندلی رو عقب میکشه و پشت میز میشینه و مشغول خوردن میشه لقمه رو اماده میکنه ک تو دهنش بزاره ک
هیییش دستا بالا ؛تکون نخور!
برنگررررد !!!
عزیزمی تو لاولی دست بوسی نیاز نیس
بیا بیا ...من منکه شیرین زبونی نتردم ته !
اوهوم اگه بدت میاد نگم ؟
اوه نه به نظرم چون پریسا اینطور صدات میکنه منم عادت کردم ...
اره خوب بود نه یه جاشو باید با تعجب میخوندی مردمم وایییی 😍😍
اوکی امیدوارم باشی...
اوهوم لنتی من خط فکشو میخااااااام
امم نمیدونم والا 😂😂😂
نه تعجبی مال پارت قبل بود ...
بریم ادامه هستی ؟
طرفدارم کی هست لاولی
بگو بیاد فالوم کنه تا ادامش بدم فیکو
ببخشید اون روز نشد ک بیام الان ادامش میدم ...
و مشتاقم با دومین طرفدارم اشنا بشم ...
برنگررررد !!
مائده : ا اامم چقدر صدات برام آشناست .
ههه ههه سلام آبجیه ترسوم چطوره ؟
مائده : واییییی داداشییی توییییی !!الان بهت میفهمونم ک چطورم ...
وبدون اینکه مهلته واکنشی به داداشش بده از روی میز بلند میشه و لگد نسبتا محکمی به وسط پای داداشش میزنه و به سرعت میره طبقه بالا پیشه هستی ...
جه مین : برادر ناتنی مائده ۲۶ سالشه و ساکن سئوله و مجرد ...
جه مین : یااااا مائده !!مگه من تو رو نبینمت واستاااا دختره ی بی ادب ...
وقتی از پله ها بالا میره مائده رو تو بغل هستی میبینه ک هستی با حوله حموم سفید رنگ وسط راهرو ایستاده و محکم مائده رو بغل گرفته ....
مائده : داداشی جلو بیای جیغغغ میزنمااا
جه مین : عجب انگار نه انگار اونی ک کتک خورده منمااا
ااممم ببخشید سلاام شما ؟
هستی : 😊😊
سلاام من دوست مائده هستم و احتمالا هم خونه هم قراره بشیم شما باید جه مین باشید درسته ؟
جه مین : اوه از آشناییتون خوشبختم خانوم جوان
بله من جه مین برادر مائده هستم ؛مائده بیا کنار کاریت ندارم ...
مائده : از بغل هستی خارج میشه و نگاه نگرانی بهش میندازه و میگه خب داداشی انگار همو معرفی کردین بزار واضح تر بگم منو هستی هم دانشجویی بودیم تو آلمان ... و الان بعد اینکه فارق التحصیل شدیم همراهدمن اومده سئول واسه رشتمون اینجا کار بیشتر بودش و باید یه مطلبی رو هم بعدا بهت بگم ...
و هستی ؛این برادرمه البته برادر ناتنیم امم لطفا نخواه ک بیشتر توضیحش بدم
و اون ۲۶ سالشه و ساکن همینجاست و البته مجرد و تو شرکت سامسونگ توی خیابون تهران کار میکنه بخش بررسی نهایی مدل های برند انتخاب شده سال ..
هوفف همین دیگه من برم قهوه بیارم لطفا برید اتاق پذیرایی تا بیام ...
مائده : اروم اروم از پله ها پایین میره و داخل اشپز خونه میشه
قهوه ساز رو روشن میکنه و میپره روی میز ناهار خوری و اونجا میشینه و تو فکر فرو میره ...
جه مین : وارد اشپز خونه میشه و :مائده امم ببخشید ترسوندمت میخاستم یکم سر به سرت بزارم ... اون موضوعی ک میخاستی بهم بگی چیه
و چرا خونتو خالی کردی ؟ میخای بری با اون هم خونه بشی اره ؟
وسایلتو بردی اونجا ؟
مائده : هممم مهم نیس داداشی تو همیشه کارت همینه زهر ترک کردنه من
امم اومدم پذیرایی همه چیو بهت میگم ..
جه مین : اوه خدای من حواست کجاست قهوه همش ریخت ک ...
بزار من بریزم بدش من تو برو پیش دوستت میدونی ک من زیادی با خانما راحت نیستم ...
مائده : اوه هممم باش زود بیا ...
هستی : مائده به نظرم به برادرت بگو ک خونتو دزد زده و قراره بیای اونجا باشه ...
مائده : البته همین قصدو دارم و میخام ماجرای اون مزاحمم بگم بهش شاید تونست برام یه خونه دیگه جور کنه و شر اونو از سرم کم کنه ...
هستی : فکر خوبیه به نظرم یه ذره ادبش کنه بد نیس ..
جه مین : کی کیو ادب کنه ؟
واییی من هیچی گوش نکردما همه رو شنیدم ینی یه ینی به گوشم خورد ...
مائده : بیا بشین داداشی ...
جه مین : سینی رو روی عسلی میزاره و روی مبل راحتی لم میده و میگه خب بگو ببینم چی شده آبجییی؟
مائده : امم داداش خونم خالیه چو چون دزد زده اونم پریشب فک کنم بود ک وقتی میخاستم وارد خونه بشم بیهوشم کردن و وقتی بهوش اومدم به صندلی بسته شده بودم و کل وسایلو بردن و قبل رفتن دستامو باز کردن
امم حالم خوب نبود تو راهرو خوردم زمین و بعدشم بیمارستان چشامو باز کردم تمام این مدت هستی کنارم بوده و پیشنهاد داده ک برم خونه اون بمونم تا وسایلمو جور کنم امم میشه برام یه خونه دیگه پیدا کنی داداشی ؟
جه مین : اووه چه بد چرا باهام تماس نگرفتی
حتما برات پیدا میکنم و دیگه ؟
مائده : فک میکردم برای تبلیغات برند جدیدتون هنوز ژاپن باشی ..
اینکه یه پسرهست ک تقریبا دوساله ک مزاحمم میشه وتمام دوستامو ازم گرفته ک مثلا به اون علاقه مند بشم میگه دوسم داره ولی داره عذابم میده با کاراش دیشبم اومده بود اینجا البته نمیدونم چطور تونسته بود بدون اجازه وارد خونم بشه و...
جه مین : صب کن ببینم چیییییییییی!!!!
کدوم عوضی جرئت کرده بیاد خونت هوووم ؟
کاریت کرده مائده اره ؟
سالمی ابجیییی ؟
یااااا بگو کدوم گوریه اون عوضی ؟
ادرسشو بده زووود ...
مائده و هستی همزمان گفتن : ارووم باش جه مین
مائده : داداشی اون کاریم نکرده و هستی بیرونش کرده ... ولی ممکنه دوباره بیاد من ازش ادرسی ندارم متاسفم ..
هستی : اامم لطفا اروم باشید با هر دو تونم ...
باید مائده چند روز بیاد پیش من و بعدشم شما تا اون موقع براش خونه جدیدشو پیدا کنید و اینکه منه بدبختم ماشینمووو دزد زده هاااا
جه مین : اوکی من ارومم پیشنهادتون خوبه امم هستی ؟
هستی : بله هستی اسمم هستیه
جه مین خب ماشین من پیشتون بمونه چطوره و شما هم به پلیس گزارش دادین ک دزدیده شده ماشینتون ؟
مائده : خوبههه ممنونم داداشی من برم ته مونده وسایلمو بزارم تو کارتون و اینکه نع ایشون بی خیال تر از این حرفاس ک تماس بگیره ...
فقط بلده خودشو فوش بده 😁
خب من برم بهتره ...
هستی : مائده حالا تو میای خونم ک من دا رم برات ...
جه مین : جااانم ؟ چی کار دارین به آبجیه من ؟؟
هستی : هیچی میخاستم بگم خیلی دوسش دارم و اگه بیاد خونم حتما بهش شکلات مورد علاقشو میدم همین 😁😁
منم برم بهتره انگار
مائده جااان کجاییی بزار بیام کمکت ...
جه مین :خنده ای میکنه و اونم برای برداشتن وسایلش به طبقه پایین میره ..
هییی مائده هستی من دارم میرم ... تماس میگیرم باهات مایده اینم سوییچ ماشینم میزارمش روی کاناپت اوکی ؟
مائده : ممنونم داداشی مراقب خودت باش ... بای بای
هستی : قهوه ام نخوردیم ک سرد شد اییش 😒😒
مائده : چی شد شما یهو فازتون رفت روی رمانتیک مائده جاان ؟
هستی : برو بابا بی جنبهه اینارو بزارم تو این کارتون ؟
مائده : ایشش منو باش عاشق کی شدما :/
هستی : گفتی کجا صدات نمیااد !!
مائده : بزار تو کیونم 😒😒البته با صدایی اهسته ..
اوووف
باصدای نسبتا بلندی میگه بزار همونجااا الان میاام
_________________________________________________
دو روز بعد خونه هستی /سئول ۲۰۲۰
مائده : اااههه کمرم وایییی
خسته شدم بالاخره تموم شد هووف
و خودشو روی تخت ولو میکنه ( منحرفم خودتونید 😉)
هستی :هوی پاشو اون تخته منه هاااا
مائده : بی ادب خب قراره منم روش بخوابم دیگه ...
هستی : خیلی پرویی ها شما اتاقتون انتهای راهارو سمته چپه پلیز گمشو اتاقت
و اتاقه جدیدت چوگاههه ،تعال بیرووون!!!
مائده : عشقم سرت جایی خورده ماهوارت قاطی کرده ترکی ام بگی میرم
جون من بگو :)
هستی: اییییییش دیوننمم کردی گمشو بیرون تا برات فیلم ترکیش نکردم ..
مائده ای جانم من عاشقم فیلم ترکیم برو ببیننم چه میکنی
هستی : خودشو روی اون میندازه و
باشهههه میگم اینطوری طرفدارام بیشتر دنبالم میکنن
اوهوم دقیقا خودت تو 🤣🤣🤣🤣
اوهوم اونم چه شغلی تایید نهایی مدل جدید برند سال ...
ممنونم خوبی از خودته لاولیییم
مرسیووووو
امشب نه باز فردا ادامش پیدم بیا باشه
شایدم امشب فقط تو تا ۱ باش اوکی ^__^
سلام به تو مائی ، مایی صدات بزنم اشکال نداره؟
دست به قلمی داری ها ، شخصیت اصلیشم هستی باشه دیگه چه شود😂😎
کی احوالتو نمیپرسه هستی؟
نه راحت باش اتفاقا بهم میگن مائی مائی توام بگو هر چی دوست داری صدام کن لاو ...
جااانم مرسی خوشحالم خوشت اومده هستی میخام ادانه بدم بیا
توام بیا ساراییییی...
خب بزن بریم ...
هستی : بهسمت تخت میره و خودشو روی مائده میندازه و بهش نزدیک میشه تا جایی ک لباشون ۲ سانت فاصله داشته باشه و میگه میخای نشونت بدم هومم ؟
مائده : اوهوم مشتاقم ببینم یه بچه مثبته درسخون چیا بلده :)
هستی :باشه خودت خواستی ...
و لباشو روی لبای اون میزاره و لب پایینشو مک میزنه و زبونشو روی اون میکشه ...
مک محکمی به لبش میزنه و رهاش میکنه و صدای لذت بخشی رو ایجاد میکنه ...
به چشای خمار مائده نگاه میکنه و میگه پشیمون نشدی بیبی ؟!
مائده : اه لنتییی خیلی سنگینی پاشو از رومم
اووووق چ چندش میبوسی پاشو وو اوووق ...
هستی : هه ک من سنگینم اوکی جوابتو گرفتم بیبی پاشو گمشو بیرون تا به فاکت ندادم پاتو تو اتاقم نمیزاری فهمیدی
کافیه یه بار دیگه بیای اینجا تا خودم رسما تو رو مال خودم کنم فهمیدییی؟؟؟!
مائده : اوووق میزنه و به طرف دستشویی راهرو میدووهه
از توی دستشویی میگه جدا ک اوووق چندشیییی هستییی
اویییی دلم دلم درد گرفت لنتیییییی !!
هستی : خودت مشتاق بودی ... بیا این حوله رو بگیرش تو بالکن منتظرتم بیا ...
مائده : خیلی عوض شدی هستی ؛ من تو رو میکشتمم حاضر نبودی ببوسیم چیشده سرت جایی خورده ؟
و حوله رو ازش میگیره و صورتشو خشک میکنه وخیلی یواش حوله رو تا نیمه صورتش پایین میاره و با قیافه ای فوق العاده کیوت به هستی نگاه میکنه ...
هستی : نترس باو اون یه شوخی بود ولی درمورد اتاقم حساسم دیگه نرو داخل اتاقم باشه ..!! :)
مائده : باش 😔بریم ...
امم هستی من باید برم یکم خرید دارم زود میام باشه تو برو بالکن من نمیام ببخشید هستی جونم ولی زووود میام بباییی :)
چون دوسم،نداری T______T
ت چی میدونی شبام ت تنهایی چجوری سر شد T____Tاهنگ مهرابه *^*
چون نداری 💔💘
خبر نداری نبودی حال دلم بدتر شد T______T سخته تحمل T____T
عرررر اره خوب بود
اوهوم اوق داشت
خواهش میشه ..
سلام خوبی امشب ادامش میدم ....
پریا جون مامانت برگرد هر کی از راه میرسه میاد وبم میگه تو باعث شدی پریا حذف بزنه تو بهش گفتی هرزه ؟
ای مرض من نگفتم خو...
فاک یو ...
خوبم .
هن ؟
امشب تا چندی شاید ۱۲ اومدم اوکی ...
سلام اونی هستی خوبی ؟
من برای یهمدت نیستم ولی برگشتم حتما فیکمو ادامه میدم...
عصر وبمو میبندم
شاید تا اون موقع نباشی
پس بای
بوص
مرسی
دیدی پستمو رمز داررو :/
هیچ یکم فیک یکم وب گردی
راستی ادامش بدم فیک چتمونو ؟